یکشنبه ۰۴ آذر ۰۳

داستان جالب چشم چراني يك مرد متأهل

عكس, اخبار,بيوگرافي,جوك,مدل مانتو و لباس,دانلود آهنگ,سرگرمي

داستان جالب چشم چراني يك مرد متأهل

۱۹ بازديد

داستان جالب پارلين : داستان جالب چشم چراني يك مرد متأهل

داستان جالب چشم چراني يك مرد

 

داستان جالب چشم چراني يك مرد جوان متأهل

پيشنهاد ميكنم حتما اين داستان كه درباره چشمان ناپاك و چشم چراني يك جوان زن دار است تا آخر بخوانيد

جواني به حكيمي گفت: «وقتي همسرم را انتخاب كردم، در نظرم طوري بود كه گويا خداوند مانندش را در دنيا نيافريده است. وقتي نامزد شديم، بسياري را ديدم كه مثل او بودند. وقتي ازدواج كرديم، خيلي‌ها را از او زيباتر يافتم. چند سالي را كه را با هم زندگي كرديم، دريافتم كه همه زن‌ها از همسرم بهتراند.»

حكيم گفت: «آيا دوست داري بداني از همه اين‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چيست؟»

جوان گفت: «آري.

حكيم گفت: «اگر با تمام زن‌هاي دنيا ازدواج كني، احساس خواهي كرد كه سگ‌هاي ولگرد محله شما از آن‌ها زيباترند.»

جوان با تعجب پرسيد: «چرا چنين سخني مي‌گويي؟»

حكيم گفت: «چون مشكل در همسر تو نيست. مشكل اينجا است كه وقتي انسان قلبي طمع‌كار و چشماني هيز داشته باشد و از شرم خداوند خالي باشد، محال است كه چشمانش را به جز خاك گور چيزي ديگر پر كند. آيا دوست داري دوباره همسرت زيباترين زن دنيا باشد؟»

جوان گفت: «آري.»

حكيم گفت: «مراقب چشمانت باش.»

داستان جالب چشم چراني يك مرد

داستان جالب چشم چراني يك مرد جوان متأهل

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.